مرهمانه

دست نوشته های یک دختر دانشجوی پزشکی که تصمیم گرفت مرهم باشه برای بیمارهاش :)

مرهمانه

دست نوشته های یک دختر دانشجوی پزشکی که تصمیم گرفت مرهم باشه برای بیمارهاش :)

مرهمانه

اینجا نوشته‌های کانالم رو باز نشر میکنم ، چون جنس مخاطب‌های اینجا رو یه جور دیگه دوست دارم :)
اگه تمایل دارید نوشته‌های بیشتری بخونید آیدی کانالم رو در تلگرامتون بزنید :
@marhamane

+اینکه نظرات بسته است ، به این معنی نیست که تمایلی به دریافت نظر و کامنت ندارم. بلکه به این معنیه که دوست دارم نظرات و حرفاتون رو صرفا خودم بخونم. لذا ؛ قسمت تماس با من ، فعاله برای حرفهاتون.

پربیننده ترین مطالب

۲ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

بچه‌ها آخر جزوه‌ی جلسه‌ی هفت نوشتن: 
"طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک
چون درد در تو نبیند، که را دوا بکند؟ (حافظ)" 
بعد من فکر میکنم که حافظ، چقدر خوب بلده قشنگ به دنیا و اتفاقاتش نگاه کنه. 
اونجا که بهت میگه: تو حتی از داشتن دردهاتم باید خوشحال باشی دیوونه. مگه معجزه نمیخواستی؟ خب طبیب مسیحانفس و مهربونِ دنیا چه‌طور وقتی درد نداری، بهت معجزه‌ طبابتشو نشون بده؟ تو اول با درد و غم بیا، تا بعدش با معجزه برگردی.

 

  • ۲۰ دی ۹۸ ، ۲۲:۳۱
  • مرهم

من آدمِ " به راه بادیه رفتن، به از نشستن باطل"‌ام. یه فرهاد درون دارم که ترجیح میده یه تیشه‌ی بیست‌سانتی بگیره دستش و کوه بیستون رو با اون عظمت، با هزار امید و آرزو بکنه تا اینکه دست روی دست بذاره، یا از غصه مثل مجنون راهی بیابون بشه. 
من فرهادی‌ام که ترجیح میده به کوهکن معروف باشه، حتی اگه آخرش به شیرینش نرسه. 
بالاخره گر مراد نیابم، به قدر وسع باید بکوشم که.
نمیگم تو هم کوهکن باش، نمیگم به راه بادیه برو، ولی حداقل این رو از من بپذیر که حسرتِ نجنگیدن و تلاش نکردن و دست روی دست گذاشتن، حسرت ِ" حالا شاید میتونستم کوهه رو جا به جا کنم"، یکی از کشنده‌ترین دردهای دنیاست. تو که نمیخوای سالها درد بکشی، میخوای؟

 

  • ۱۴ دی ۹۸ ، ۲۳:۲۳
  • مرهم