مرهمانه

دست نوشته های یک دختر دانشجوی پزشکی که تصمیم گرفت مرهم باشه برای بیمارهاش :)

مرهمانه

دست نوشته های یک دختر دانشجوی پزشکی که تصمیم گرفت مرهم باشه برای بیمارهاش :)

مرهمانه

اینجا نوشته‌های کانالم رو باز نشر میکنم ، چون جنس مخاطب‌های اینجا رو یه جور دیگه دوست دارم :)
اگه تمایل دارید نوشته‌های بیشتری بخونید آیدی کانالم رو در تلگرامتون بزنید :
@marhamane

+اینکه نظرات بسته است ، به این معنی نیست که تمایلی به دریافت نظر و کامنت ندارم. بلکه به این معنیه که دوست دارم نظرات و حرفاتون رو صرفا خودم بخونم. لذا ؛ قسمت تماس با من ، فعاله برای حرفهاتون.

پربیننده ترین مطالب

نیستی مامانی.

سه شنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۰۰ ق.ظ

مامانی، مامانی قشنگم این روزها حسابی جایت خالی است. نیستی ببینی نوه‌ی ته‌تغاری‌ات چه بزرگ شده. نیستی که استتسکوپم را روی قلبت بگذارم، به صدای آرامش‌بخشش گوش کنم و بگویم:" وای مامانی! قلبت مثل یه دختر ۲۰ ساله میزنه!" ، لپ‌هایت سرخ شود و بگویی:"خدا به داد مریضات برسه بچه!" . نیستی که بگویی :" به این چی چی میگی؟" من هم بگویم :" استتسکوپ مامانی." و تو هی تا حرف "ت" اش را بگویی و زبانت نچرخد و من ریزریز بخندم. نیستی که سر سفره بگویی سوخته‌های نان سنگک را نخور. گوشت‌ها را جدا نکن. چرا انقدر کم کشیدی آخه؟ نیستی که قرمه‌سبزیِ تو ، تنها قرمه سبزی‌ای باشد که گوشت‌هایش را هم می‌خورم. نیستی که حرص بخوری چرا این نوه‌ی آخری انقدر لاغر است و هیچ‌وقت جان نمی‌گیرد! نیستی که بگویم :"برای امتحانم دعا کن مامانی" و از سر جلسه بیایم و ببینم توی تلگرام برایم نوشته‌ای :" صدتا صلوات. فر سنادم" و من قربان صدقه‌ی نحوه‌ی تایپ کردنت بروم. نیستی که برای عید فطر، برایم روسری گل‌گلی صورتی عیدی بخری. نیستی که عکس‌ اولین روز بیمارستان را نشانت بدهم، با ذوق بگویی :" خودم اولین مریضت میشم، خودم منشی ات میشم." نیستی که اسفند دود کنی، صدقه کنار بگذاری و حتی تخم‌مرغ بشکنی برای رفع چشم‌زخم، برای هر که بد من را می‌خواهد. نیستی که با هم برویم مسجد، من بین دوستانت بنشینم و حوصله‌ام سر برود و تو بگویی:" همه میتونن دکتر بشن ها ، مهم اینه کی بتونه خدا رو راضی کنه از خودش" نیستی که با تو ، تمام نظریه‌های تفاوت نسل‌ها و شکاف‌های بین‌شان را در دل رد کنم و تو را صمیمی‌ترین دوستم بدانم. نیستی که خسته و کوفته ، یک راست از دانشگاه بیایم خانه‌ی تو، با همان مقنعه و چادر سرم را بگذارم روی پایت، چشم‌هایم را ببندم و بگویم:" خسته‌ام مامانی" و تو یک دستت تسبیح باشد و یک دستت روی چشم‌های من و بگویی:" همه چیز درست میشه دخترم " نیستی و حسرت آن روسری گل‌گلی، گوشت‌های قرمه‌سبزی، صد تا صلوات و شیدن صدای قلبت، برای همیشه روی دلم می‌ماند مامانی، برای همیشه.

  • مرهم