مرهمانه

دست نوشته های یک دختر دانشجوی پزشکی که تصمیم گرفت مرهم باشه برای بیمارهاش :)

مرهمانه

دست نوشته های یک دختر دانشجوی پزشکی که تصمیم گرفت مرهم باشه برای بیمارهاش :)

مرهمانه

اینجا نوشته‌های کانالم رو باز نشر میکنم ، چون جنس مخاطب‌های اینجا رو یه جور دیگه دوست دارم :)
اگه تمایل دارید نوشته‌های بیشتری بخونید آیدی کانالم رو در تلگرامتون بزنید :
@marhamane

+اینکه نظرات بسته است ، به این معنی نیست که تمایلی به دریافت نظر و کامنت ندارم. بلکه به این معنیه که دوست دارم نظرات و حرفاتون رو صرفا خودم بخونم. لذا ؛ قسمت تماس با من ، فعاله برای حرفهاتون.

پربیننده ترین مطالب

باربارا و ایما و اشاره!

سه شنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۴۵ ب.ظ

خانم باربارا بیتز ۱۲۲۷ صفحه‌ کتاب نوشته با عنوان " معاینات بالینی و روش گرفتن شرح‌حال" که وقتی بخوانی اش _ تازه اگر کامل بخوانی _ یاد میگیری که چه طور از روی ظاهر مریض به مشکل درونی‌اش پی ببری. البته صرفا "یاد میگیری" و اینکه "بتوانی" هم خودش یک پروسه‌ی طولانی چند ساله‌ی سر و کله زدن با بیمارها را می‌خواهد. آن وقت ما ، انتظار داریم همه‌ی آدم‌های اطرافمان_بدون اینکه کتابی در مورد چگونگی شناخت ما خوانده باشند!_ از روی چهره‌مان بفهمند که دردمان چیست، که وقتی پیام می‌دهیم "باشه." منظورمان "باشه‌"ی واقعی است ، یا یک "نه"ی توام با خشم و دلخوری. که وقتی گوشه‌ی سمت راست لب‌مان را بالا می‌دهیم و همزمان به پایین نگاه می‌کنیم، یعنی راضی‌ایم یا ناراضی. که وقتی استوری میگذاریم "دلم یک دوست می‌خواهد..." یعنی دلتنگ دوستانمان هستیم، یا به نبودشان طعنه میزنیم. که "اصلا معلوم هست تو کجایی؟" یعنی "من نگرانتم" یا "خسته ام کردی از بس منو بی خبر از خودت میذاری". و حتی در ناباورانه‌ترین حالت، گاهی توقع داریم بتوانند معنی "سکوت" مان را تفسیر کنند. انگار که ساکت بنشینی رو به روی دکتر و توقع داشته باشی از غمِ چشمانت، دردت را بفهمد! حقیقتا ما آدم‌های پرتوقعی هستیم که انتظار داریم کسی بیاید و ما را "بلد" باشد. مایی که هنوز خودمان بلد نشده‌ایم باید حرف زد ، کسی از ایما و اشاره‌ی ما چیزی نمی‌فهمد. 

  • ۹۸/۰۳/۲۸
  • مرهم